انتظار118

مطالب گوناگون و جذاب از دنیای فرهنگ ، ادب ، مذهب ،اخلاق و عرفان

انتظار118

مطالب گوناگون و جذاب از دنیای فرهنگ ، ادب ، مذهب ،اخلاق و عرفان

ارائه مطالب مفید جهت اعتلای فرهنگ و بینش مردم نسبت به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و تعمیق بخشی بینش معرفتی
نویسندگان

آن شب، که آن شهاب، با آن شتاب، به زمین مى آمد، دیدم که با خود مى گفتى: چه امتدادى دارد، و چه طولانى «است»!

و هنوز، آن «است» را نگفته بودى، که «نیست» شد، و هیچ اثرى از آن، در آن آسمان پرظلمت و پر پهنا نمانده بود!

شاید، مرا، و تو را، این پیغام داشت:

محو گردد در نظر وا کردنى مد شهاب ----- دل مَنه چون غافلان بر طول ایام حیات
ایلیا موسوی

خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.

خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
ایلیا موسوی